شعری در وصف خدا

پیش از اینها فکر می کردم خدا، خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها، خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور، بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از تاج او، هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان، نقش روی دامن او

کهکشان، رعد و برق شب، طنین خنده اش، سیل و طوفان، نعره توفنده اش

دکمه ی پیراهن او، آفتاب، برق تیغ خنجر او ماهتاب 

ادامه . . .