همسر فلپس از محل کار ناراحت بود و محیط کار را سرد و غیردوستانه توصیف میکرد. او گفت سپس یک اتفاق جالب افتاد. یکی از همکارانش که بد زبان بود و سایرین را مسخره میکرد مریض شد و چند روز سرکار حاضر نشد.
همسر فلپس گفت در غیاب وی، سایرین به هم کمک میکردند، موسیقی کلاسیک از رادیو پخش میکردند و پس از اتمام کار با هم به کافی شاپ میرفتند. اما وقتی او به سرکار برگشت اوضاع مجددا نامطبوع شد. همسر فلپس متوجه اهمیت حضور این شخص در سرکار قبل از اینکه مریض شود نشده بود اما با مشاهده جو اجتماعی در زمان غیبت وی، باور کرد که او تاثیر عمیق و منفی میگذارد. او واقعا سیب گندیدهای بود که یک صندوق سیب را خراب میکرد.
شاهدی بر مدعا:
سعی کنید این متن را بخوانید.
بر وجود رنکه مرشین تحریر من یک مدل قدیمی رست، کرملر خوب کرر می کند. مگر در یکی رز کلید هر، من رکثرر ررزو می کنم که عرلی کرر می کرد. درست رست که چهل و یک کلید وجود دررد که به رندرزه کرفی خوب کرر می کنند، و تنهر یک کلید که کرر نمی کند تمرم تفروت رر ریجاد کرده رست. گرهی به نظر می رسد که یک فرد نیز تر رندرزه ری مرنند مرشین تحریر من رست. تمرم کررکنرن درست کرر می کنند و ممکن رست شمر به خود بگویید : " خوب، رین یک نفر رست، موجب شکست من نمی شود".
در این ماشین تحریر فقط یک کلید گندیده است و بجای ؛الف؛ - ؛ر؛ می زند. |