مشاور مدیریت

مشاور مدیریت

مدیریت محترم؛ برای هر مساله ای راه حلی وجود دارد خوشحال خواهم شد در یافتن راه حل ها با شما همراه باشم. ؛تفکر - تلاش - توکل؛
مشاور مدیریت

مشاور مدیریت

مدیریت محترم؛ برای هر مساله ای راه حلی وجود دارد خوشحال خواهم شد در یافتن راه حل ها با شما همراه باشم. ؛تفکر - تلاش - توکل؛

مدیرانی که بلد نیستند تایپ کنند

شنیده بودم از وقتی نرم افزار اتوماسیون اداری را راه انداختن خودش سخت تاکید کرده همه نامه هاشون رو توی کارتابل الکترونیک پاسخ بدن تا کارها با سرعت بیشتری انجام بشه، نیازی به نیروی خدماتی برای جابجایی نامه ها بین قسمت های مختلف شرکت نباشه و هم اینکه در مصرف کاغذ و فضای بایگانی صرفه جویی بشه... تحسین کردم مدیر عاملی این چنین را.... 

دیروز تو پی نوشت (پاراف) نامه های الکترونیک مدیرعامل نگاه می کردم تا بدونم روی گزارش من چه نظری داده با کمال ناباوری دیدم به منشی اش نوشته: " یک نسخه پرینت گرفته شود"!... 

البته به نظر من ایشون و خیلی از دیگر مدیرانی که می شناسم بیشتر به خاطر ناآشنایی و مهارت ناکافی در تایپ ده انگشتی با صفحه کلید کامپیوتر ناچار شده و علی رغم تاکید زیاد! خودشان مصداق حکایت رطب خورده کی منع رطب کند! می شوند.

از این رو مناسب دیدم یک سند آموزشی را اینجا قرار بدم تا مدیرانی از این دست بتونن با یادگرفتن نحوه درست تایپ کردن ده انگشتی  و بدون نگرانی پا به وادی مکاتبات الکترونیک بگذارند و از مزایای این وادی بی نصیب نباشد.

 تا نظر شما چی باشه؟

کسی هست کارش رو درست انجام بده؟

1- بهم گفتن چک حق الزحمه تون آماده است. رفتم حسابداری بگیرمش، چک گم شده! پانزده دقیقه معطل شدم تا چک پیدا شد.
2- با مصالح فروشی توافق کردیم واسه تعمیرات حیاط خونه، موزاییک بیاره، پس از پنج بار پیگیری میگه وانت موزاییک ها آماده است کارگر دارید خالیش کنه...! گفتیم نه. عصر که از بیرون اومدیم دیدیم موزاییک ها رو بدون هماهنگی آورده و پشت در خونه خالی کرده!
3- ایمیل می زنم و برنامه کاری یک روز جلسات رو بهشون می دم (مطابق قرارداد مبادلات از طریق ایمیل های معرفی شده میسره) بعد می گن ما ایمیل مون رو ندیدیم باید زنگ می زدید!
4- کمیسیون معاملات تصویب کرده که قراردادم با 15% افزایش واسه سال جدید تمدید بشه، مسئول قراردادها از پیش خود! قرارداد رو با 10% افزایش اصلاح کرده! نزدیک به یک ماهه که دنبال درست کردن این اشتباه هستم.
5- برقکار می گه نوع لامپ و قاب هاشو زود زود انتخاب کنید، بخرید و بیارید واسم تا شاگردام بیکار نمونن. با کلی جابجا کردن برنامه های قبلی رفتیم سفارش اوستا رو انجام دادیم و لوازم رو بهش رسوندیم، حالا که پیگیری می کنیم از کارها، میگن به خاطر تعطیلات پیش رو رفته مسافرت...!
6- یک ساعت تو جلسه نشسته راجع به اینکه وقت نداره تا کارهای مستندسازی پروژه رو انجام بده توضیح می ده بهش می گم توی همین یک ساعت 10% کارهات جلو می رفت! ناراحت میشه...!
7- قرار جلسه گذاشتند که اولین ویرایش نرم افزار مدیریت دانش رو بررسی کنیم تا اگر مشکل جدی نداشت نسخه آزمایشی آن روی وب سایت داخلی منتشر بشه، رفتیم جلسه میگن نرم افزار نویس امروز مرخصی هست و نیومده! حالا چه جوری جلسه رو هماهنگ کردند. الله اعلم.
شما بگید کسی هست کارش رو درست انجام بده؟!

مبارزه با فساد

ماهاتیر محمد: "برای مبارزه با فساد اطمینان حاصل کنید که روند ساده و کوتاه است. مردم رشوه می دهند تا فرآیند پیچیده را ساده کنند".

اظهارنامه الکترونیکی مالیاتی

مدیران محترم و همکاران گرامی، امکان دانلود نرم افزار اظهارنامه الکترونیکی و دستورالعمل استفاده از آن در پیوند زیر مهیاست.

آرزوهایی که حرام شد

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکندبه لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم لستر هم با زرنگی آرزو کرد دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد بعد با هر کدام از این سه آرزو سه آرزوی دیگر آرزو کرد آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی، بعد با هر کدام از این دوازده آرزو سه آرزوی دیگر خواست که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا... به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد برای خواستن یه آرزوی دیگر تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به ...۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو

بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن، جست و خیز کردن و آواز خواندن و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر بیشتر و بیشتر در حالی که دیگران می خندیدند و گریه می کردند، عشق می ورزیدند و محبت می کردند، لستر وسط آرزوهایش نشست. آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا و نشست به شمردنشان تا ... پیر شد و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند آرزوهایش را شمردند حتی یکی از آنها هم گم نشده بود همشان نو بودند و برق می زدند.

5 نکته برای موفقیت شغلی که در هیچ مدرسه ای یادتان نداده ‌اند

شاید اگر بخواهیم به مهمترین مهارت موفقیت در کار اشاره کنیم، غلبه بر احساسات و خصوصیات و عادات اخلاقی منفی باشد. اما مهارت‌های دیگری نیز هست که با یادگیری آن می‌توانید به موفقیت‌های قابل‌توجه‌تری در زندگی شغلی خود دست پیدا کنید. در اینجا به 5 مورد از مهمترین آنها اشاره می‌کنیم.

اعتماد به نفس

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند. نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ ‘
یک دفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند:
‘ اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . ‘
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت. آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود.
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.
5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟
همسرم جواب داد:
‘من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . ‘
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .