ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همه مداد رنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید.هیچ کس به او کاری نمی داد.همه می گفتند تو به هیچ دردی نمی خوری !
یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید تا صبح کار کرد.
ماه کشید، مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچیک و کوچیک و کوچیک تر شد. صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد !!
سلام
گرچه نوشتت خیلی ساده هست ولی پرازحرف هستش - ومیشه یکجورایی هرکس به چیزی ربطش بده - مثل بعضی مواقع آدمهایی هستندکه فکرمیکنند وجودشون اصلا باعث دردسرویاخیلی موارد دیگه هست یعنی عین مداد سفید ولی پس به این نتیجه میرسیم که هرچیزی درجای خودش اگه درست استفاده بشه خیلی هم مفید فایده میتونه باشه ۰
باآرزوی موفقیت روزافزون .
علیک سلام
من هم کاملا با تو موافقم !
سلام
داستانک مداد سفید از نوشته های من است که چند سال پیش در هفته نامه دوچرخه(ضمیمه روزنامه همشهری )چاپ شده است.زیبا و پسندیده و البته جوانمردانه است که در هنگام نقل قول و نقل مکتوب نام گوینده و یا نویسنده را فراموش نکنیم.نظر شما چیست؟
علیک سلام
جناب تولایی بنده از آشنایی باشما خوشحال شدم در موردی که هم که فرمودید اگر دقت فرموده باشید لینک مطلب روش شکل مربوطه قید شده است و بنده اطلاعات بیشتری از این نداشتم.
حتما بهتر می دانید که در محیط مجازی اینترنت که مطالب دست به دست می شوند اینکه نام نویسنده اصلی گم شود خیلی محتمل است این مشکل برای نوشته های بنده نیز زیاد پیش آمده است.
امیدوارم شما به بزرگواری خود ببخشید.
تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
به امید دیدار مجدد.