مشاور مدیریت

مشاور مدیریت

مدیریت محترم؛ برای هر مساله ای راه حلی وجود دارد خوشحال خواهم شد در یافتن راه حل ها با شما همراه باشم. ؛تفکر - تلاش - توکل؛
مشاور مدیریت

مشاور مدیریت

مدیریت محترم؛ برای هر مساله ای راه حلی وجود دارد خوشحال خواهم شد در یافتن راه حل ها با شما همراه باشم. ؛تفکر - تلاش - توکل؛

یادداشت انتقادی عبدالجبار کاکایی درباره «اخراجی ها٢»

«عبدالجبار کاکایی»، شاعر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، درباره فیلم «اخراجی ها٢» نوشته است که دوست نداشته چهره تحریف شده آرمان گراهای دهه شصت، مضحکه شود.به گزارش فارس، کاکایی تماشای فیلم «اخراجی ها٢» همراه با پسرش را دستمایه نوشتن یادداشتی انتقادی با عنوان «یه روز به دنیا خندیدیم، یه روز به همدیگه، حالا به خودمون می خندیم» قرار داده است. کاکایی در این یادداشت می نویسد: «از بارون عصر بیست فروردین با پسرم پناه بردیم به سینما پایتخت و اخراجی ها ٢در حال نمایش بود. از این که کارگردان آدم های شبیه به خودش رو دستمایه خنده مردم تهرون هشتاد و هشت کرده، ناراحت شدم. دوست نداشتم چهره تحریف شده آرمان گراهای دهه شصت، مضحکه مردم بشه. اما به هرحال اتفاقی است که در برابر چشم عقلای سینما افتاده و برادران زودجوش و دیرپز انقلاب و جنگ آخرین شیرین کاری هاشون رو نشون می دن. یه روز جلوی دانشگاه یه روز سر چهار راه حالا هم رو پرده سینما.» این شاعر و ترانه سرای دفاع مقدس ادامه می دهد: «پسرم ما خسته شدیم و داریم به خودمون می خندیم. این تلخ ترین خنده یه نسل سرخورده است. پسرم برگشتن به مردم هزینه های زیادی داره و تو سعی نکن اون قدر از مردم فاصله بگیری که مجبور شی با این شیرین کاری ها دلشونو به دست بیاری.» کاکایی در پایان یادآور می شود: «همین حرفا رو تو برگشت به پسرم گفتم؛ زیر بارونی که خنده های تهرون هشتاد و هشت رو خیس کرده بود.»  منبع خبر: روزنامه خراسان

معرفی ابزارهای آماری کنترل کیفیت

 

ابزارهای آماری کنترل کیفیت که به ابزارهای «کنترل کیفیت جامع» نیز مشهور می‌باشند برای کشف، تجزیه و تحلیل و ارائه راه حل برای مسائل و مشکلات آموزش داده می‌شوند. در ادامه این مقاله به معرفی مختصر برخی از این ابزارها می‌پردازیم. لطفا اینجا را کلیک کنید.

تجارت ساعت

کلیک کنید.یکی از روش‌هایی که می‌توان به سودآور بودن تجارتی پی برد، هزینه‌های زیاد تبلیغاتی و تمایل به ورود به عرصه آن کسب و کار است. چیزی که مدت‌هاست ذهنم رو به خود مشغول کرده، واردات ساعت در ایران است. زمانی تصورم این بود که با وجود موبایل و سایر وسایل الکترونیکی که می‌شود توسط آنها زمان را فهمید، ساعت مچی کم کم عرصه تولید و تجارت را ترک خواهد کرد. ولی با اتفاقاتی که این روزها شاهدش هستم. کاملاً برایم روشن شده است که ساعت به عنوان یک کالای لوکس، قصد خروج از میدان را ندارد و حتی در کشوری مثل ایران واردکننده‌ها به رقابت‌های تبلیغاتی و گران قیمت دست زده‌اند. به عقیده من ساعت‌ در وضعیت بلوغ به سر می‌برد و توجه به آن به عنوان یک کالای لوکس امری بدیهی می‌باشد. اگر به دقت نگاه کنید بسیاری از تبلیغات گران قیمت اتوبان‌های پررفت و آمد تهران را ساعت‌های مختلف با مارک‌های خارجی به خود اختصاص داده‌اند. و جالب‌تر اینکه برای خریدار ایرانی مارک ساعت به مراتب مهمتر از خود ساعت، کارایی آن و اصلاً لزوم آن می‌باشد. اگر ساعت‌ها را به دو دسته کلی حرفه‌ای و لوکس تقسیم کنیم، آنچه که در دسته‌بندی لوکس قرار می‌گیرد بیشتر در ایران مورد استقبال قرار گرفته است.
برای این تجارت چند ویژگی خاص وجود دارد که آن را مثلاً از واردات خودرو به کشور متمایز می‌کند. ساعت‌ها نیازمند چیزی به نام انبار نیستند و مثلاً می‌شود چندین میلیون ساعت را فقط در یک کمددیواری نگهداری کرد؛ و یا اینکه برای واردات آن همچون خودرو لازم نیست از هفت‌خوان رستم عبور کرد (از آن جهت که ما ادعایی برای تولید این محصول نداریم و کسی سنگ حمایت از تولید داخل را بر سینه نمی‌زند)، همچنین لزومی ندارد که هزار و یک استاندارد زیست محیطی را هم از سر گذراند. با توجه به این دلایل و همچنین وجود مشتریانی که برای حفظ پرستیژ خود حاضرند برای این کالای نه چندان کارا پول بپردازند، طبیعی است که تجارات آن گسترش یافته و تابلوهای تبلیغاتی ما پر شود از مارک‌های رنگارنگی که مخصوص بخش مرفه جامعه است. 

به نقل از: خط تولید، جستاری در مدیریت تولید و عملیات

مدیریت عاشقانه

آسمان سینه ام را چون شمایی مشتری است - بازکن دکان که وقت عاشقی است.
 
برای مشاهده وبلاگ مدیریت عاشقانه اینجا کلیک کنید.

نوآوری در توزیع کاغذ های تبلیغاتی

یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم...

از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس ، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر کسی نمیده! خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند ، اهل حروم کردن تبلیغات نبود...

احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره، لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و با شخصیت میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم...!!! خدایا ، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه ؟!!کفش هامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش شسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه! شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو بی تفاوت نشون بدم!

دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده ؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده...؟!

همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت : " آقای محترم! بفرمایید ! " 

قند تو دلم آب شد! با لبخندی ظاهری و بدون دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم :ا ِ ، آهان ، خب چرا من ؟ من که حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی نداشتم!خیلی خوب ، باشه ، می گیرمش ولی الآن وقت خوندنش رو ندارم!"  کاغذ رو گرفتم ...

چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک تولدی که دست یک آقای میانسال بود! وایسادم

وبا ولع تمام به کاغذ نگاه کردم ، نوشته بود :

.

.

.

.

.

دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!!  به نقل از ایمیل یکی از دوستان

انیشتن سر سفره هفت سین دکتر حسابی

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر"و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند.آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند.من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند.برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."

آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت:"وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."

بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند.همه از این آواعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت"دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.

آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ...همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی راستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست.انیشتین رنگش می پردعقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید :"ما در مملکت خودمان 200سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"

  از خاطرات مهندس ایرج حسابی به نقل از ایمیل یکی از دوستان